«جایگاه خبرنگاران اصفهان»/ «جایگاه خبرنگاران تهران» این یکی از توهینآمیزترین خلاقیتهای تیم برگزارکننده اختتامیه بیست و هفتمین جشنواره بین المللی فیلم کودک و نوجوان اصفهان بود. جایگاه خبرنگاران اصفهان، فضایی اتوبوسی سمت چپ سالن پشت قسمت ویآیپی بود و جایگاه خبرنگاران تهران، جلوی سالن در قسمت ویآیپی.
بیست و هفتمین جشنواره بین المللی فیلم کودک و نوجوان اصفهان هم به پایان رسید. تجربه حضور رسانهای در دو دوره جشنواره فیلم و سه دوره جشنواره تئاتر، تجربه کمی نیست. همیشه هم سعی کردهام که درباره تجربیاتم بنویسم. نه برای این که خواننده بیشتری پیدا کنم برای این که بعدها که همه این تجربیات از یادم رفتند بیایم اینجا بخوانمشان و دوباره برایم تازه شوند. برای همین تصمیم گرفتم بالاخره این پست را بنویسم.
سالی که پاتال و آرزوهای کوچک در جشنواره اکران شد و تمان آن سالهای کودکی و نوجوانی از دور پیگیر جشنواره بودم و فقط آرزو میکردم که ای کاش داور بودم. چندین سال بعد، خبرنگار بودم و نه با آن شور کودکانه که خیلی جدی رفتم برای پوشش رسانهای رویداد. دوره بیست و پنجم، اصفهان، آبان 90. جشنواره را دنبال کردم برای نوشتن یک گزارش برای مجله 24. هم جشنواره خوب بود. هم اصفهان در بهترین وضعیت اقلیمیاش در تمام دوران زندگی من، و هم گزارش خوبی شد گزارش آن سال.
سال پیش من درگیر فروم و نمایشگاه نانو بودم و در تهران. برای همین جشنواره را دنبال نکردم. اما امسال تصمیم گرفته بودند این مهمترین برنامه فرهنگیای را که شهرداری برگزار میکند، هر روز در روزنامه شهرداری اصفهان پوشش بدهند. این یعنی ما باید 6 صفحه برای روزهای سهشنبه، چهارشنبه، پنجشنبه و شنبه آماده میکردیم و خب از آنجا که بستن صفحات برعهده من گذاشته شد، مجبور بودم حواسم خیلی جمع جشنواره باشد. اما حالا که تب و تاب رویداد تمام شده، میخواهم گلایهها و تجربیاتم را بنویسم.
- هر چه قدر افتتاحیه خوب و خلاقانه برگزار شد، اختتامیه سر هم بندی و افتضاح و بدون خلاقیت بود. برای افتتاحیه فیتیلهایها عنوان مجری مراسم را داشتند و چند قسمت موسیقایی هم اجرا کردند. اما در اختتامیه عروسک سنجد با آن صدای جیغ جیغی و نامفهوم مجری مراسم شد و بدتر این که اسامی برندگان را هم اعلام میکرد در حالی که کلیپی هم آماده نشده بود و اسامی روی مانیتور نمایش داده نمیشدند.
- از نظر دکور هم افتتاحیه و هم اختتامیه خوب بودند. در افتتاحیه مانیتورهای مکعبی را روی سن گذاشته بودند و کلیپهای مختلفی در این مانیتورهای بزرگ پخش میکردند. هم ساده بود و هم جذاب و خلاقانه. در اختتامیه هم دکور یک سینمای قدیمی را طراحی کرده بودند و آدمهایی را هم به عنوان جزو دکور در نظر گرفته بودند. گروه موسیقی در طبقه دوم این دکور سینمایی پشت نردهها قرار داده شده بودند. سازهایشان پیدا نبود و طفلکیها اوج هنرنماییشان در نواختن آهنگ پلنگ صورتی آن هم در مواقع خیلی بیربط، بود! ایده خلاقانه دکور، دو پنجرهای بودند که سمت چپ صحنه قرار داشتند و طراح دوربین را در یک زاویه خوب میدان نقش جهان برای چند ساعت کاشته و فیلم گرفته بود. فیلمی که یک زاویه را از پیش تا پس از غروب نمایش میداد. این فیلم به عنوان ویوی پشت سینما در نظر گرفته بود و مخاطبان توانستند این منظره را پشت پنجره سینما ببینند.
- نبودن مجری در اختتامیه یک شلختگی اساسی به وجود آورده بود. چندین بار ناهماهنگی به وجود آمد حین اهدای جوایز و برنامه آن قدر خسته کننده بود که قبل از اعلام اسامی برندگان سینمای ایران، نیمی از سالن خالی شد.
- نفس جدا کردن خبرنگاران تهران و اصفهان که اصولاً همیشه مرسوم بوده در این مدل جشنوارهها به شدت توهین آمیز بوده و هست. اوج خلاقیت مسئولان محترم برگزاری برای کنترل نظم این بود که یک جایگاه در سمت چپ و بالا و جدا از جمعیت برای خبرنگاران اصفهانی قایل شوند و به صورت اتوبوسی این خبرنگاران را کنار سالن جا بدهند در حالی که خبرنگاران تهرانی و باقی میهمانان در بخش ویآیپی جلوی سالن نشسته بودند. البته یکی از مسئولان اعلام کرد که ما هم برای ورود به بخش ویآیپی میبایست کارتهای شناساییمان را هولوگرام دار میکردیم ولی جالب این بود که به خبرنگاران روزنامه شهرداری اصفهان کسی خبر نداده بود که بروند کارتهایشان را هولوگرام بزنند!
- ورود و خروج مراسم افتتاحیه و اختتامیه افتضاح کامل بود. از میان جمعیت در حالی که هزار تا پلیس و مامور برای درها گذاشته بودند، وارد شدیم. در افتتاحیه، آن قدر برخوردها بد بود که نزدیک بود با پسرک مامور دم در و همه آن کت و شلوار پوشهای نگهبان در دعوا کنیم!